ترویج دیکتاتوری در لباس دموکراسی | تولید و بازتولید سلطه عربی
خبرگزاری رسا ـ گروه بینالملل: امروزه رسانهها و شبکههای اجتماعی ابزار ضروری و تاثیرگذاری در عرصه تحول و تحقق دموکراسی به شمار میروند. در نگاه و تحلیل کارشناسان، به سختی میتوان سخن از انتخابات آزاد و یا ساختار حکومتی مبتنی بر دموکراسی را به تصویر کشید اما در آن نقش رسانهها کمرنگ باشد.
برای تحقق یک انتخابات آزاد و برابر، صرف اجرای مناسب فرایند و مکانیسم رأیگیری به معنای بهرهمندی یک نظام سیاسی از مقوله دموکراسی نیست چه آنکه افکار عمومی در کنار نخبگان و کنشگران سیاسی باید از «حق دسترسی آزاد به اطلاعات» پیرامون احزاب، برنامهها و دستاوردها و در یک کلمه «صداقت و شفافیت در انتخاب» بهره مند باشند.
به نظر سخن گفتن از یک انقلاب، نظام، کنشگری سیاسی و حتی یک انتخابات آزاد در سایه فقدان شبکههای اطلاع رسانی که خود ضامن حفظ و سلامت مسیر ترسیم شده نهادها هستند، امری بیهوده و گاه بیفایده است پس باید از رسانههای عمومی و به ویژه ابزارهای فراگیر ارتباطی نظیر نرمافزارهای فرهنگی مانند شبکههای اجتماعی به طور مشخّص سخن به میان آید.
رسانههای سرکوبگر، شبکههای اجتماعی رهایی بخش!
رسانهها در جوامع امروزی نقش کنترل ـ سلطه را ایفا میکنند. شبکههای اجتماعی در این میان از عمق محتوای اطلاعاتی ضعیف و از تاثیرگذاری بالایی برخوردار است. سرعت انتقال اطلاعات، شمول و گستره بالای مخاطب، سرعت بالای انتشار دادهها و امکان ارتباطات دوسویه و چند سویه این جرأت را به ما میدهد تا شبکههای اجتماعی را بستر «تجلّی ایدههای روح جمعی» توصیف کنیم.
همگان میدانیم که پیرامون ماهیت، کارکرد و نقش شبکههای اجتماعی در زندگی بشری بحث و نظر بسیار است. متولیان فرهنگ به ناچار و محتاطانه در این مسیر گام برداشته اما سیاستمداران کمی فارغ دلانه به تکنولوژی ارتباطی عشق میورزند. اکنون بجاست که پرسیده شود: آیا رسانه به شکل عام و شبکههای اجتماعی به شکل خاص در خدمت تحقق دموکراسی هستند یا آنکه تنها سدّ راهی بیش نیستند؟
ظرفیت شبکههای اجتماعی برای دنیای سیاست بیش از دنیای فرهنگ است (این سخن بدین معنا نیست که شبکههای اجتماعی توان فرهنگ سازی ندارند بلکه این ظرفیت در عرصه سیاست زودتر به منصّه ظهور رسیده است.) امکان ارتباط بیواسطه با مخاطبان و مهیّا بودن بستر مناسب برای سنجشگری کشنگری سیاسی و آگاهی از نقطه نظرات مخاطبان در هر عمل، نوعی «دموکراسی از پشت قاب شیشهای» را به ارمغان آورده است.
شاید در وهله نخست به نظر برسد که فراهم بودن زمینه تعامل مستقیم سیاست مداران با مخاطبان، عرصه را برای شناخت ضعفها و راهکارهای برون رفت از مشکلات مهیّا سازد اما همزمان نیز امکان تخدیر مخاطب از طریق جنگ روانی و نیز تولید و بازتولید سلطه را میتوان مشاهده کرد. با این حال رسانه، قابلیت ترسیم فضایی شفاف را برای ارائه نقطه نظرات تاثیرگذاران عرصه اجتماعی ـ سیاسی و نقد افکار آنان فراهم میکند.
هرچند رسانهها در حمایت از نیروهای سیاسی و تامین منافع گروههای اقتصادی، دینی و اجتماعی عامل موثری به شمار میروند اما رابطه میان سیاست مداران و اصحاب رسانه مبتنی بر نوعی دیالیکتیک تجاذب ـ تدافع است که این امر در میان کشورهای عربی بیش از سایر مناطق به چشم میخورد.
ترویج دیکتاتوری در لباس دموکراسی
دموکراسی در غالب کشورهای عربی که مبتنی بر نظام پادشاهی است، محصور و محدود به گفتمان رسمی حاکمیتی است و از این رو رسانههای حکومتی به طور مطلق و رسانههای غیر حکومتی نیز در قاطبه موضع گیریها رویکردی همسو با حاکمیت را سرمشق خود قرار میدهند بنابراین رسانهها در کشورهای عربی نقش ابزار تولید و بازتولید سرکوبگری و سلطه را ایفا میکند.
رسانههای عربی با تخدیر افکار عمومی، با ارائه صورتی غیر واقعی از جامعه و ترسیم یک جامعه یوتوپیایی و آرمانی، از فضای رسانه بیطرف که هدفش به ترسیم واقعیت است به سوی جانبداری تلویحی و گاه تصریحی میل پیدا میکنند. با حکمرانی امپراطوی تکنولوژی در فضای سیاسی کشورهای عربی، افکار عمومی دستخوش انحراف و اعوجاج شده و کنشگر سیاسی عربی در اتمسفری نفس کشیده و دست به انتخاب میزند که رسانههای حکومتی برایش به نمایش گذاشته است، شاید ایران هراسی و تخریب چهره محور مقاومت تنها یکی از صدها شاهد این سخن باشد.
سوگیری رسانههای عربی به نحوی است که به مخاطبان اینگونه القا میشود که آنان در عرصه کشورداری، فعال، آزاد و حق تعیین سرنوشت خود را دارند اما دیکتاتوری نهفته در پس این جملات را تنها با نظر به وحدت رویه کشورهای عربی میتوان فهم کرد.
رسانههای عربی مخالف با فلسفه وجودی خود، توطئه، سرکوب، تحکّم و سلطه را ترویج میکنند. رسانههای عربی با مسدود سازی اندیشه در بستر افکار عمومی، روابط اجتماعی ـ سیاسی را دستخوش تحولات میکنند. این رسانهها با خروج از ماهیت خود، آگاهی کاذب، مشوّش و غیرواقعی را در ذهن مخاطبان نهادینه میکند و به تعبیر سادهتر از «سیاست زدگی رسانههای عربی» میتوان سخن گفت.
برای اثبات این مدعاها کافی است به رویکرد رسانههای عربی وابسته به خاندان سعودی و یا رسانههای همسو با عربستان در پوشش خبر سفر دکتر روحانی به عراق تامل کنیم. با آنکه این سفر با تاخیری 5 ساله و پس از ناامیدی رییس جمهور از برجام و وعدههای اروپا انجام شد اما با همین وجود، برخی رسانهها با دشمنی و کینهتوزی، با چاشنی «تحریم، فشار اقتصادی، فشار داخلی ایران و اجبار روحانی برای سفر به کشورهای عربی» به استقبال از پوشش این رخداد مهم و استراتژیک رفتند.
طبیعی است که در چنین فضایی نباید انتظار داشت که رسانههای بیطرف یافت شود. رویکرد سانسور خبری نسبت به کشورهای خارجی از سوی رسانههای عربی امری قابل پذیرش است اما خودسانسوری، تحریف اخبار داخلی، سرپوش گذاشتن بر وقایع و سکوت در برابر آسیبهای اجتماعی، اقتصادی و دینی و سیاسی امری ناپسند، مذموم و محکوم به شکست است چه آنکه رشد و توسعه شبکههای اجتماعی، انحصار رسانهای را در هم شکسته و عرصه را برای افزایش آگاهی مردم فراهم ساخته است./981/ب
محمد رایجی پژوهشگر مسائل جهان اسلام